کاش می شد آموخت صبر کردن را در راه عشق
اشک لرزان هر معشوقه را در پای عشق
یا می شد که با عشوه و ناز راه می یافت در دل دلدار خویش
یا که می شد فدا کرد جانت را در راه عشق
در پس هر عاشقی مجنون وار
می کشد قصه معشوق محزون وار عشق
می برد آرامش و تنهایی دلداده اش
گیسوی تابدار و مواج عشق
می کند هر معشوقه ای عاشقش را محو زیبائیش
در پی اش خوابهای رویا گونه پر غوغای عشق
چون نهادی دست خود را دردست معشوق خویش
تو بدان می شوی بیگانه با هر آشنا ای نامدار عشق
سلام به شما که زیبا می نویسید
تو همین نزدیکی شما یه میخونه هست که واسه اومدن تک تک شماها لحظه شماری می کنه پس زیاد منتظرش نذارین ......
منتظر قدوم مبارکتون هستم
میخونه ی حضرت عشق همیشه از شما پذیرایی می کنه الیته میوه ی پذیراییش چیزی نیست جز......عشق....
منتظرتون هستم
در پایان به این امیدوارم که اه اومدین صبر کنین و استفاده کنین البته که اگه این بنده ی حقیر لیاقت پذیرایی از شما رو داشته باشم
البته بگم که من امروز بعد از مدتی طولانی آپ دیت کردم منتظرم....
فعلا...