نمی خواهی دستانت را به دستانم بسپاری ؟ نمی خواهی میزبان دلتنگی هایم باشی ؟
نمی خواهی حلقه یاسهای سپید را به گردنم بیاویزی ؟
نمی خواهی شبنم های اشتیاق را به چشمانم هدیه کنی ؟
نمی خواهی گونه هایم را با شفافیت شرم بیامیزی ؟
نمی خواهی دوباره به معصومیت نگاهم سوگند بخوری ؟
نمی خواهی زمزمه کنی : به عظمت اشکی که در دیده ات می درخشد به عظمت سکوتی
که در زندگی ات جاری است و به عظمت تمام دلشکستگی های بی صدایت
همیشه کنارت خواهم ماند؟ نمی خواهی ..........
نمی خواهی در حضور ستاره ها نجوا کنیم نمی خواهی رشته ای از شکوفه های سپید
را به موهایم بیاویزی ؟
نمی خواهی شادی هایم را دریایی کنی ؟ نمی خواهی باغ آرزوهایم را اردیبهشتی کنی ؟
سلام
اشعاره زیبایی دارید
سلام ....مریم جونم
خانومی امیدوارم غم بزودی زود تو رو تنها بزاره و بره سراغ کار خوش تا شادی زود تر بیاد جای اونو پر کنه
عزیزم ممنون از مهرت وامیدوارم شاد شاد باشی
در پناه خدا
سلام خیلی خو بود
وقت کردی ب ما یه سری بزن
راستی با اجازه لینک دادم
درود..
من که میخوام تو نمخیخوای عزیزم...
کنار دریا به یادت بودم... یه شعرم گفتم اون بغل ساحل ...
به امید دیدار مریمم...