غروب خاکستری

مجموعه اشعار و نوشته ها

غروب خاکستری

مجموعه اشعار و نوشته ها

تا تو هستی

خدایا! از عشق این روزهایمان چیزی کنار بگذار برای روزی که فراموشمان شد که
عاشق بودیم چیزی به اندازه یک مشت خاطره،یک لبخند،یک نگاه مهرآمیز تا دوباره وجودمان را در زلالیش بشوئیم واز نو بیاموزیم. اگرخیال داری دوستم بداری هم اینک دوستم بدار پیش از آنکه بمیرم چون آن وقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید اگر حالا بدانم می توانم با صدای بلند فریاد بزنم و نیم اجازه ای از سهراب بگیرم و بگویم: تا تو هستی زندگی باید کرد.
نظرات 11 + ارسال نظر
آیسیس چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ق.ظ http://www.aisis.blogsky.com

بگوید که یار من، گل عذار من،رفتی و برفتم


ز درد فراق او نالد و گوید رفتی و برفتم


سلام دوست عزیز خیلی قشنگ مینویسی.خوشحال میشم که به منم سر بزنی و با هم تبادل لینک داشته باشیم.

مرد پرهیزکار چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ق.ظ http://iparsaman.blogsky.com

سلام دوست من:
مطلب زیبایی بود!

مرد پرهیزکار
http://iparsaman.blogsky.com
iparsaman@gmail.com

نسترن چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://nastaran59.blogsky.com

زیبا بود موفق باشی.

محمد چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ق.ظ

عشق:

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن


****************************
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب

*****************************
عشق یعنی سوز نی ، آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمّم، یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز

*****************************
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چو*احسان پا به راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بُـت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن

****************************
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب

مسعود پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:40 ب.ظ http://ageofthewar.blogfa.com/

سلام
بازم مثل همیشه عالی بود.
اگر این دعات براورده بشه چی میشی .
امیدوارم همیشه موفق باشی.

می گل پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:50 ب.ظ http://anie.blogsky.com

سلام
مرجان خوبی ؟ امیدوارم دلت همیشه پر از عشق باشه حالا و بعدا
ممنون که به من سر زدی مدتی سفر بودم امروز از سفر برگشتم

[ بدون نام ] جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:22 ب.ظ http://bood.blogsky.com

برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است .تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند .در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم .ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران ؛ هر صبح برایت شعر می سرودم آن هنگام ؛ زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اش? می شدم و بر صورت مه آلودت می لغزیدم . ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم تا شاید در جاده ای دور هنوز عطر پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی ؛ در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دوری از تو و دلتنگی هایم!!!
نمی دانی در دل درد کشیده ی من که طعم دوری و دلتنگی را می چشد چه خبر است؟؟؟هر نفسی می کشم نام تو از آن بیرون می آید. در هر ثانیه از لحظاتم به یاد تو هستم و تنها با یاد توست که تمام دردهایم را فراموش می کنم و زنده می مانم!!

حامد جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:55 ب.ظ http://hamed259.blogfa.com

زیبا بود. مثل تمامی نوشته های دیگرت. امیدوارم موفق باشی.t

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:46 ب.ظ

ای ول مریم جون.تو این قد با استعدادی و من نمی دونستم؟
همیشه ژیروز باشی

وحید سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:00 ب.ظ

درود..
اومدم بعد از چند وقت مریمی!
دلتنگ شده بودی میدونم. ولی چاره ای نبود گرفتار بودم.. بیشتر میبینمت..
---امروز که محتاج تو ام جای تو خالیست... فردا که بیایی به سراغم نفسی نیست---
این شعر هم برای این پستت...

امیر دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ

مرسی مریم جون خیلی عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد