آدمها را می شه از نوع نگاهی که به تو دارند شناخت .
آدمها یا این دسته ایند یا اون دسته ای حد وسطی وجود نداره .از نظر دوست داشتن هم شاید
نگاهشون متفاوت باشه.
وقتی با تمام وجودت به شخصی علاقمند میشوی و اون می شه تمام وجودت آیا خواسته های تو هم باید فقط و فقط خواسته های اون باشه یعنی هر چی که اون می گه و می خواد حتی اگه به نظرت درست هم نیاد به خاطر عشق و علاقه ای که به اون داری باید انجام بشه ؟؟؟؟
نمی دونم شاید خیلی ها به خاطر عشق و علاقه ای که دارند روی تمام خواسته هاشون سرپوش بذارن .
حالا سوال من اینه آخه به چه قیمتی؟ یعنی جسم خاکی ما اون قدر ارزشمنده که روح به تاراج بره؟؟؟؟؟؟
اما وقتی بین دو روح کشش و ارتباط برقرار می شه دیگه نیازها و خواسته های مادی رنگ
می بازه .
عاشق هیچ گاه به آزردن معشوقش راضی نمی شه چرا که هستی او از هستی عشقش
رنگ می گیره.
فقط یک نکته ذهن منو به خودش مشغول کرده و اون این که وقتی عاشق و معشوق به وصال هم رسیدند و عاشق از وجود معشوقش کام برد مسیر عشق تغییری پیدا می کنه یا نه ؟
آیا عشق پر شور تر می شه یا به تدریج رنگ می بازه !!!!!
اگه جواب این سوالمو بدونم بدون شک خیلی از پرده های ابهام از جلو چشمانم کنار می ره ....
کاش کسی پیدا بشه که جواب سوالمو بدونه.
سلام
بنظر من خیلی خیلی رنگ می بازه تا اونجا که بعضی وقتها بعد رسیدن به این خواسته این عشق کاملا از بین میره .
امیدوارم جوابتو گرفته باشی.
اولا سلام بیوفا. حالا دیگه آپ میکنی و ما هم کشک؟
باشه.
دوما بدون من دیگه از بلاگفا استفاده نمیکنم. وبلاگ جدیدم همون اسم را داره با این تفاوت که از پرشین بلاگ سرویس میگیره.
اما بریم سر اصل مطلب...
خوب میدونی..
مشکل از اونجایی سرچشمه میگیره که تهاجم فرهنگی آغاز شد. منظورم تهاجم فرهنگی بعد از انقلاب نیست.
رضا خان.
همه آتیش ها از گور اون بلند میشه.
اون زمانی که اون شخص با سیاست های انگلیس هوس را به جای عشق به خورد ما داد ما دیگه نفهمیدیم عشق چیه.
عشق جسمانی نیست که هر آنگه عاشق از معشوق کام یافت سیر شود.
عشق روحی است و به روح بستگی داره. هر چه عاشق از معشوق کام بگیره تشنه تر میشه.
به قول اون شاعر:
بوسه از قند لبش هر چه مکرر گیرم
باز خواهم ز لبش بوسه دیگر گیرم.
مسعود خان. آنچه که با زمان رنگ میبازه هوسه نه عشق!