دنیا با تمام زیبائیهاش با تمام قشنگیهاش برای تو نامهربان فقط و فقط یک بازی
آره یک بازی که همیشه تو انتهای این بازی فقط تو برندشی فقط تو....
می دونم که خیلی وقته نگاهتو به شیطون فروختی اما نه تو خود شیطونی...
ولی چه ساده بود دل من که می خواست یک عمر به پات بشینه
خیلی خیلی ساده بود. شاید اگه فقط اشاره یک دوست نبود هیچ وقت
نمی تونستم بشناسمت ولی ای خدا تو چقدر مهربونی ....
شب ها و روزها فکر و خیالم پیش تو بود به عشق تو نفس کشیدن وای که
چقدر شیرین بو د . ولی امروز با تمام بی وفائی با تمام نامردیهات تو رو و
خاطره تورو می سپارم به آب
دیگه حتی درد ودل با چشم گریان دویدن با پای برهنه تو خیابون یک سراب
می گن دل آدما از سنگ سختر و از شیشه نرمتر.
حالا دل نازک من عینهو یک تیکه سنگ اما این تکه سنگ حتی تحمل یک لحظه رنج تو رو نداره
دوباره امشب دلم بدجوری گرفته.....
اگه اینجا جای من نیست بهم بگو می رم و دیگه حتی برنمی گردم
می رم اونجا دیگه حتی نکنی به من نگاه می دونم که من و عشقم دیگه برای تو مرده است
اینجا اما کویر همه دلها عاشق اما قلب من بدون که زندگی گذرروزهای رفته است
من اما میدونم که عشقت عشق شور انگیزو ماهت یک فریب و یک دروغ بود یک فریب عاشقانه
حالا تو دستات جای دست من دیگه خشک و سرد ولی من اما هنوزم نگام پر نیاز
می رم اما بدون که دیگه روزهای رفته دیگه رفته
بار سفر به دوش گرفتی اما چقدر زود
همراه خواب دورشدی از پلک این حدود
لعنت به اشک پرده به چشمان من گرفت
باران مسیر راه تورا هم گرفته بود
هرگز نخواست او که به آخر رسیم آه ...
هرگز نخواست سایه این گنبد کبود
بر روی من نشست و تورا هم دجار کرد
ما مبتلا شدیم به یکی بود و ... او نبود
من را ببخش چشم قلم بغض می کند
وقتی که عشق چادر غم را به سر نمود
بار سفربه دوش ...به آتش کشیدی ام
بعد محو می شوی و در این حلقه های دود
می بینمت که سخت دل کوچه می تپید