-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:34
امشب می خواهم عاشق ترین ستاره فلبم را در وجودم دربیابم و آوازم را با تارهای دلنشین عشق طنین انداز کنم گمگشته من در مرزهایی دور از دلتنگی پرسه میزند اما افسوس که تردید من دربایی است بی کران که موجهایش حاصل سیل اشکی است در غروبهای دلتنگی .
-
ای همه رو به تو
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:26
ای همه پنجره ها رو به تو شهر وده آشفته آشوب تو کوه مه آلود پر ابهام من عشق پر آوازه گمنا م من ای عسل از شوق تو شیرین شده شهر شب از چشم تو آذین شده کاش دلم پیش شما بود و بس
-
روزگار بد
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:18
با اینکه با این روزگار بد نمی سازم اما خودم را پیش تو هر گز نمی بازم با سایه با لی که روی شا نه ام خا لی است در حسرت تا اوج رفتن ها ی پروازم من آسمان جل پا پتی یک لاقبا اما حال تو را دارم به این سرمایه می نازم تو قد اقیانوسهای بی در و پیکر اما نمی ترسم اگر لنگر بیا ندازم
-
تو از خیال رسیدی
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:08
تو از خیال رسیدی و تا به من برسی و قسمت این بوده که از خدا به من برسی تمام زندگی را دویدم عمری به انتظار تو تا کی به من برسی کنار این تصویر غم آلود نشسته ام به انتظار تو تا به من برسی و شاید این خیال هم فریبی است و تو چرا اصلا تو به من برسی و شاید تمامی این روزها دروغ گفته به من که پشت افسوس این روزها به من برسی چه...
-
این آوارگی
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 22:06
از من جدا گشته ای و نگاهم نمی کنی چون درد در منی و رهایم نمی کنی گم گشته ام میان رویاهای تو از این آوارگی بگو جدایم نمی کنی هر شب چو ابر می گریم آخر چرا؟ چه شد که صدایم نمی کنی؟ من پرنده مهاجر گم کرده وطنم به آسمان خویش تو رهنمودم نمی کنی امشب با همه خستگی تو را فریاد می زنم اما باز تو نگاهم نمی کنی
-
ای نگاهت نخی از مخمل و ابریشم
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 21:22
ای نگاهت نخی از مخمل و ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به تو یعنی به همان منظر دور به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور به همان سایه همان وهم همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم می گیری به همان زل زدن از فاصله دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم به تبسم به تکلم به دلارایی تو به خموشی به تماشا به...