غروب خاکستری

مجموعه اشعار و نوشته ها

غروب خاکستری

مجموعه اشعار و نوشته ها

آدمها را می شه از نوع نگاهی که به تو دارند شناخت .

‌آدمها یا این دسته ایند یا اون دسته ای حد وسطی وجود نداره .از نظر دوست داشتن هم شاید

نگاهشون متفاوت باشه.

وقتی با تمام وجودت به شخصی علاقمند میشوی و اون می شه تمام وجودت آیا خواسته های تو هم باید فقط و فقط خواسته های اون باشه یعنی هر چی که اون می گه و می خواد حتی اگه به نظرت درست هم نیاد به خاطر عشق و علاقه ای که به اون داری باید انجام بشه ؟؟؟؟

نمی دونم شاید خیلی ها به خاطر عشق و علاقه ای که دارند روی تمام خواسته هاشون سرپوش بذارن .

حالا سوال من اینه آخه به چه قیمتی؟ یعنی جسم خاکی ما اون قدر ارزشمنده که روح به تاراج بره؟؟؟؟؟؟

اما وقتی بین دو روح کشش و ارتباط برقرار می شه دیگه نیازها و خواسته های مادی رنگ

می بازه .

عاشق هیچ گاه به آزردن معشوقش راضی نمی شه چرا که هستی او از هستی عشقش

رنگ می گیره.

فقط یک نکته ذهن منو به خودش مشغول کرده و اون این که وقتی عاشق و معشوق به وصال هم رسیدند و عاشق از وجود معشوقش کام برد مسیر عشق تغییری پیدا می کنه یا نه ؟

آیا عشق پر شور تر می شه یا به تدریج رنگ می بازه !!!!!

اگه جواب این سوالمو بدونم بدون شک خیلی از پرده های ابهام از جلو چشمانم کنار می ره ....

کاش کسی پیدا بشه که جواب سوالمو بدونه.